سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار نیکی کند، برادرانش دوستش خواهندداشت . [امام علی علیه السلام]

آشا

چالشهای گفت وگو در جهانی تکنیک‌زده

گابریل مارسل از جمله فیلسوفان اگزیستانس است که بسیار برای گفتگو با دیگری ارج و ارزش قایل است. با این همه وی به عنوان متفکری که نقدهایی را به جهان جدید وارد می‌کند معتقد است جهان تکنیک‌زده کنونی راه را بر یک گفتگوی اصیل می‌بندد. در این مقال این موضوع پی گرفته می‌شود.
به گزارش خبرنگار مهر، گابریل مارسل (1973-1889) ، یک فیلسوف ، منتقد نمایش، نمایشنامه نویس و موسیقیدان بود.
وی در سال 1929 به مذهب کاتولیک گرایید.
وی علاوه بر انتشار آثار بزرگ فلسفی اش ، نویسنده حدود 30 اثر دراماتیک بود. مارسل در سالهای 1950 – 1949 سخنرانی گیفورد را در "آبردین" ارائه کرد ، که در دو شماره با عنوان "راز بودن" منتشر شد، و در سال 1962 – 1961 سخنرانی ویلیام جیمز را در هاروارد ارائه کرد ، که با عنوان  زمینه" اگزیستانسیال شأن انسانی" جمع آوری و انتشار یافت.
مارسل در سال 1889 متولد شد. مادرش زمانی که وی 4 ساله بود درگذشت و مارسل توسط پدر و عمه اش  بزرگ شد. وی در مدرسه شاگرد برتر بود اما قبل از ورودش به عرصه فلسفه از درس خواندن هیچ لذتی نبرد. وی با بسیاری از فلاسفه برجسته زمان خویش مانند پل ریکور، امانوئل لوین، ژان وال و ژان پل سارتر ارتباط برقرار کرد.
این ارتباط و آشنایی فرصتی برای وی بود تا با متفکران بزرگ دارای دیدگاههای مختلف درباره موضوعات گوناگون فلسفی به بحث بنشیند. وی از سال  1910 به ترتیب در سن ، پاریس و مونت پیلر به تدریس فلسفه پرداخت . با وجود این کار اصلی حرفه ای وی منتقد نمایش و ویرایشگری بود.
میراث فلسفی مارسل علاوه بر تبیین بیشتر فلسفی ارتودوکس در مقالات، شامل سخنرانیها و آثار دراماتیک است . در بین این موارد  به نظر می رسد که مارسل علاقه بیشتری به آثار دراماتیکش داشت. پیچیدگی بیان متفاوت نظریاتش گویای این واقعیت است که مارسل از روی عمد یک فیلسوف غیر سیستماتیک بود. با وجود این در حالی که بیان متفاوت اندیشه اش و فقدان عامل سیستمیک مشکلاتی را برای علاقه مندان به آثارش بوجود می آورد، موضوعات اصلی اندیشه وی در بسیاری از آثارش آمده است. آثار ارزشمند وی عبارتند از: راز بودن، وفاداری خلاق، بودن و داشتن ، عقل تراژیک و ماورا و مختصری درباب "راز هستی شناختی".
به همین خاطر وی به استفاده مداوم از مثال ها و الگوها به منظور ایجاد نظریاتب فلسفی که در جستجویش بود، می پرداخت. با توجه به اولویت قائل شدن برای فلسفه عینی و ملموس  که به زبان معمولی و رایج سخن می گوید، مارسل بسیاری از مقالات فلسفی اش را با مشاهده و نگاه به زندگی آغاز می کند. یکی از مشاهدات اصلی وی درباره زندگی و تجربه که از طریق آن وی قادر به بیرون آوردن بسیاری از تمایزات فلسفی است ، این است که ما در یک "جهان شکسته شده" زندگی می کنیم. جهانی که در آن "اقتضای هستی شناختی" توسط یک نسبی گرایی غیر عمد و ناآگاهانه یا توسط یک گرایش مربوط به اعتقاد به وحدت خدا که باعث تضعیف فرد می شود.
این ویژگی شکسته شده جهان لزوما به این معنا نیست که زمانی وجود داشته است که جهان سالم و دست نخورده بوده است. صحیح تر آن است که تاکید کنیم که جهانی که در آن زندگی می کنیم ضرورتا شکسته است، در ذات و ماهیت خود شکسته است، علاوه بر اینکه توسط رویدادهای تاریخی بیشتر شکسته شده است. اگر چه بسیاری از چیزها به شکستگی جهان کمک می کنند، معیار تجلی مدرن آن "جایگزینی نادرست ایده کارکرد است" .
مارسل مثال یک شخصی را عنوان می کند که دارای یک شغل بدون فکر، تکراری و یکنواخت است . یک نوع کارکرد یکسان که اغلب توسط ماشین های خودکار انجام می گیرد.  این شخص هر روز و بارها و بارها یک عمل خاصی را تکرار می کند. افرادی که با این شخص تعامل دارند به روشی کاملا مصنوعی برخورد می کنند. در اغلب موارد آنها با هم صحبت نمی کنند و حتی تماس چشمی هم ندارند. با وجود این اشاره مارسال دقیق تر و زیرکانه تر است.
واقعیت درونی این چنین شخصی چگونه می تواند باشد؟ این کار کسل کننده و یکنواخت در نهایت با وجود نارضایتی شخص از کارکرد آن مورد پذیرش واقع شده و تبدیل به یک نیاز می شود. حقیقتی که مایه تاسف است این است که این چنین شخصی ممکن است در ابتدا به صورت ناآگاهانه خودش را صرفا به عنوان آمیخته ای از کارکردهایی ببیند که اجرا می کند.
کارکردهایی از قبیل توزیع و پخش مواد در سرکار، کارکرد همسر و والدین  در خانه ، کارکرد شرکت در رای گیری به عنوان شهروند یک کشور و غیره می تواند از این نوع باشد. زندگی وی بر روی  مجموعه ای از جداول زمانی عمل می کند که مشخص می کند چه زمانی کارکردهای خاصی مانند مراجعه سالیانه به دکتر ، یا تعیین زمانی برای استراحت و تعطیلات سالیانه ، باید صورت گیرد.
در این شخص احساس شگفتی و ضرورت برای مافوق ممکن است کم کم به سوی خاموشی و مرگ پیش رود. در اکثر موارد شخصی که خودش را با کارکردهایش شناسایی می کند حتی به این درک نمی رسد که جهان شکسته شده است. یک نتیجه کارکردگرایی جهان شکسته شده مدرن ماهیت بالای فنی آن است . مارسل ویژگی های جهانی را بیان می کند که در آن هر چیز و هر کس بر حسب کارکرد نگریسته می شود و در آن همه مسائل با تکنیک در نظر گرفته می شود و در آن هر چیزی تحت تسلط تکنیکش است.
با وجود این ، روشن است که مسائلی وجود دارند که با تکنیک قابل نشان دادن نیستند، و این برای افرادی که بر تکنیک تکیه می‌کنند، ناراحت کننده است. در حالی که تکنولوژی بدون شک جایگاه مناسب و کاربرد ویژه خویش را دارد، زمانی که ما از ناکارایی نهایی تکنولوژی با توجه به مسائل مهم موجود آگاه می شویم نگاه به تکنولوژی به عنوان راه حل هرگونه مسئله منجر به ناامیدی می شود. این دقیقا این جایگزینی نادرست ایده کارکرد و وابستگی به تکنیک است که منجر به ناامیدی می شود که این در جهان شکسته شده بسیار مقدم است.
منبع : خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه




محمد حسین فاضل ::: پنج شنبه 86/11/4::: ساعت 3:10 عصر

مذهب و رسانه

رسانه‌ها می‌توانند بر میزان مذهبی بودن ما تأثیر بگذارند. به نظر می‌رسد افرادی که به میزان متفاوتی در برابر رسانه‌ها قرار می‌گیرند، عقاید مشابهی درباره خدا و مسائل خارج از جهان مادی ندارند. درباره جامعه و رسانه سه نکته را باید مورد تأکید قرار داد: اول، ویژگی فن‌گرایانة جامعة مدرن، که موجب تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی می‌شود و فرد تصمیم می‌گیرد چه چیز را باور کند؛ دوم، جایگاه رسانه‌ها در جوامع مدرن، که رسانه‌ها را در مقام منبع اطلاعات و آموزش قرار می‌دهد و سوم، طبیعت رسانه‌ها که خود را بر ذهن افراد تحمیل می‌کنند.
نگرش‌های افراد مذهبی نسبت به رسانه‌ها از پذیرش غیرانتقادی تا رد کامل حضور رسانه‌ها در زندگی اجتماع متفاوت است. کلیساها ظهور رسانه‌های جمعی را پذیرفتند و کوشیدند آنها را به عنوان ابزار به خدمت گیرند و تنها مرجع آموزش درست رسانه‌ها نیز باشند، در حالی که نسبت به مخاطبان خود بی‌اعتماد بودند. امروز، همان انتقادکنندگان که تصور می‌کنند رسانه‌ها جای مذهب را گرفته‌اند و «به طور خطرناکی» مخربند از خیال‌پردازی رسانه‌ها برای انتقال «انجیل» خود به دیگران سود می‌جویند. پس چه باید کرد؟ پاسخ ساده نیست. مسائل گوناگونی را باید در نظر داشت که مالکیت رسانه‌ها، قانونگذاری، رقابت حرفه‌ای و رسوم فرهنگی از آن جمله‌اند. اما در نهایت باید کوشید رسانه‌ها از واقعیت فاصله نگیرند

 

دین، فناوری و تلویزیون از دید نیل پستمن

نیل پستمن محقق برجسته امریکایی بر این عقیده است که فناوری تأثیرات شگرف بر ذهن و زندگی بشر می‌گذارد تأثیراتی که لزوماً همواره مثبت نیست. او با دقت، این تأثیرات را تحلیل و بررسی می‌کند و بر همین اساس به نقد جایگاه تلویزیون به ویژه در امریکا و نقش منفی آن در ذهن و عمل مردم می‌پردازد. او بر آن است که تلویزیون هر چیزی را در چهارچوب استراتژی سرگرمی و تفریح ارائه می‌کند و هنگامی خطرناک می‌شود که بکوشد امور مهمی چون دین و هنر و سیاست و تاریخ و علم و نظایر آنها را در قالبی تصویر محور و به شکلی سرگرم‌کننده عرضه کند. پستمن منتقد جدی ارائه دین در تلویزیون یا به تعبیر خودش «دین تلویزیونی» است. مقاله حاضر ابتدا به طرح کلی دیدگاه پستمن در مورد تبعات و تأثیرات فناوری می‌پردازد و سپس نقش تلویزیون و برنامه‌های مذهبی را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد.
وی در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تلویزیون بنا به ماهیت خود تصوری این جهانی از امور ارائه می‌دهد و نمی‌تواند شرایط لازم برای ایجاد حالات معنوی و تجربیات دینی را فراهم آورد.

 

بررسی دیدگاه‌های فقهی در مورد پیام‌های گمراه‌کننده

اهمیت انتقال پیام در عصر ارتباطات امری بدیهی است. اسلام همان گونه که به خوراک و غذای مادی توجه دارد و برای آن حد و مرز در نظر گرفته است برای خوراک معنوی انسان‌ها نیز محدودیت قائل شده است.
بحث «کتب ضاله» در منابع فقهی در حقیقت به کم و کیف همین محدودیت می‌پردازد اما تبیین و توضیح این معنا، دلایل لزوم و محدودیت، متعلقات حکم و رفع شبهات مطرح شده در گذشته و حال تحقیقی را می‌طلبید که مقاله حاضر پاسخگوی آن است. نتیجه بررسی‌های مختلف نشان از عمومیت معنای «کتاب» دارد و هر نوع رسانه را شامل است. «ضلال» در نظر فقها، گمراهی در پیام‌های دینی اعم از عقاید، اخلاق و احکام است. البته در لغت، تفاسیر و روایات، هر آنچه در مقابل راه حق و رشاد باشد، ضلال است و هر پیامی که به نوعی با حق و هدایت و رشاد مقابله کند، ضال و گمراه‌گر است.
حکم حرمت عمومیت دارد و ایجاد و تألیف و تولید و ترجمه و نشر و تدریس و… را نیز شامل می‌شود. شبهات مطرح شده در این مسئله و القائاتی که آزادی و رهایی انسان‌ها را در این باب مطرح می‌کند، با عملکرد اندیشمندان در همه زمینه‌ها و حتی در همین وادی ناسازگار است و عقل و نقل برای همه آنها جواب‌های قاطع و روشن دارد.
با معرفی محورهای کلی زیر، به عنوان مصادیق کلی پیام ممنوع، این بحث علمی ـ نظری تا حدودی کاربردی شده است. این محورها عبارتند از: کذب و افترا، ایجاد یأس و نومیدی از رحمت خدا و اطمینان خاطر دادن از مکر او، افشای اسرار، تحریک و تشویق بی‌بند و باری شهوانی، کفر و انکار ضروریات دین، دشنام و سب و توهین به اولیای خدا و مؤمنان و ترویج مکاسب حرام.

منبع: مرکز تحقیقات صدا و سیما




محمد حسین فاضل ::: جمعه 86/10/21::: ساعت 3:41 عصر

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است!

ماه عشق و شور و فریاد است!

ماه سرافرازی بر فراز نیزه هاست!

ماه آمیختن با خون و آمیختن عشق است.

 

سلام بر حسین (ع)

 

با صدای بلند می‌اندیشم چگونه سطرهای غریب رقم می‌خورند بر صفحات تاریخ؟ این عطش که حادثه آفرید از کجای آفرینش، آب می‌خورد؟ پیشتر مشت تنها به مصاف درفش و نیشتر نمی‌رفت. هیچ ساقه نیلوفری از نیام رویش رو در روی باد نمی‌رست!

این بار چگونه بود که انگشت شماران، از سیاهه و سیاهی ‌های بیکران نمی‌هراسند و گردش داس‌های دروگر، توان آن را ندارند تا در دل‌هایی به شمار اندک هراس افکنند و این بار چگونه است که هیچ دل نوآموزی حتی، از ترس، ـ این درس کهن ریشه ماندن ـ سرمشق نمی‌گیرد؟
عقل این ترازوی همطراز با عمر خاک، چگونه بسنجد این بار سنگین ناسنجیدنی را؟
مصاف مشت با درفش!
رو در روی گلوهایی نازک با تیغ بی‌امان آذرخش!
سپر شدن پر در برابر هجوم آتش‌های ویرانگر؟
آوردِ سینه‌های پر درد با کینه‌های موروثی و بر جای مانده از اشقیای ناجوانمرد!

این همه پرسش، تشنه قطره‌ای جواب آرام بخش است! اینجا عقل، همه فلسفه‌های بشری را به چالش می‌خواند تا اندکی آرام گیرد!

 

...

این چه حزنی است نهفته در نام تو که بی اختیار،دلها را می شکند و اشک را در پشت پلک ها بی قرار می کند؟

این چه غم شگرفی است که تداعی خاطره مقدس تو بر قلب ها می نشاند و جگرها را خواه  و ناخواه به آتش می کشاند؟

آدم(ع) که برای پذیرش توبه ی خویش خدا را به اسماء الحسنی او سوگند می داد وقتی به نام تو رسید-یا قدیم الاحسان بحق الحسین-بی اختیار دلش شکست و برای اول بار حضور اشک را در چشمها تجربه کرد،از جبرئیل پرسید که چه سری است در این نام که فرق دل را می شکافد و آسمان چشم را بارانی می کند؟

آنگاه جبرئیل(ع) مصیبت عاشورای تو را بیان کرد؛ آدم سیر گریست و تازه پی به راز«انی اعلم ما لا تفعلون» خداوند برد.

باری این گریه دست ما نیست.اختیار اشک در این مصیبت با ما نیست .ما برای ثواب گریه نمی کنیم،چه کسی می تواند برای ثواب گریه کند؟ گریه کردن بال بسته می خواهد،گریه کردن دل شکسته می طلبد،ما دق می کنیم اگر برای تو گریه نکنیم.

دل ما از سنگ هم که باشد در مصیبت تو نه می شکند که خون می شود کدام سنگ را روز عاشورا از زمین برداشتند و دلش را خونین ندیدند؟

دل ما چگونه خون نباشد از این مصیبت جانسوز؟

چگونه می شود که تو بر فراز قله حقیقت بایستی  و فریاد بزنی « هل من ناصر ینصرنی» و ما در حسرت این چهارده قرن عقب ماندن از کلام تو در حسرت چهارده قرن دیرتر رسیدن به عاشورای تو در حسرت چهارده قرن دیرتر شنیدن فریاد استمداد تو در خویش مچاله نشویم؟

آنها که یک روز دیرتر به عاشورای تو رسیدند مگر نه تا آخر عمر در آتش حسرت گداخته شدند؟

این«یا لیتنا کنا معک» به خدا تعارف نیست،ما چهارده قرن در عدم،از غم این عقب ماندگی خویش خون دل خورده ایم.تو در پاسخ زینب که در آخرین لحظات وداع عرضه داشت:«اعزمت للموت» گفته باشی«چگونه عزم مرگ نکند آن کس که میان خیل کفار و بی یاور و معین مانده است؟»و ما آتش نگیریم از این کلام؟

تو به قمر بنی هاشم گفته باشی«الان انکسر ظهری و قلت حلیتی» و پشت آسمان نشکند و قلب از هم ندرد؟

چگونه ممکن است تو به سکینه گفته باشی :«لا تحرقی قلبی» و قلب ما از آتش نهفته در تک تک حروف این کلام خاکستر نشود؟

سجاد تو این معنای آیه فاستقم این آمیزه جهان سوز زنجیر و استخوان و صبر بر در دروازه شام  گفته  باشد :«یا لیت امی لم تلدنی» و ما از شرم زنده بودن خویش نمیریم؟

زینب تو این آبروی صبر دستهای استیصال بر سر نهاده باشد و در بلندای اضطرار ضجه زده باشد که «اما فیکم مسلم»،و ما بعد از این سوال جگر سوز زیستن را بتوانیم؟

تو پاره جگر خویش را بر دست گرفته باشی و خون آن عزیز خداوند را به آسمان پاشیده باشی و گفته باشی :«آنچه این مصیبت را بر من آسان می کند در نظر معشوق بودن آن است» و ما تحمل این مصیبت که بالهای ملائک را از اشک هایشان تر کرد چگونه بتوانیم؟

دشمن تو –لعنت الله عیله-در آستانه قتلگاه گفته باشد«شغلتنی نور وجهه عن التفکر فی قتله»و ما... و ما...دلهایمان همیشه شکسته است و اشک در پشت پلک هایمان هماره بی قرار می کند...

 

                      استاد بزرگ سید مهدی شجاعی




محمد حسین فاضل ::: پنج شنبه 86/10/20::: ساعت 3:30 عصر

کارکرد رادیو وتلویزیون

تلویزیون، این صفحه جادویی امروزه ،قلب تحولی نوین در جهان شده است . تکنولوژی رسانه های تصویری از یک صفحه ظریف و لرزان در سال های 1920 به صفحات پیچیده با رنگ های درخشان و شفاف با برد جهانی بدل شده است. در سال های 1950 کمتر از 5 ملیون دستگاه تلویزیون در دنیا وجود داشت و امروزه میزان آن به بیش از 800 ملیون رسیده است.

 

تلویزیون طریقه یادگیری افراد از دنیای پیرامونشان را تغییر داده است.امواج این رسانه با گذشت از مرزهای سیاسی و جغرافیایی ، اخبار و رویدادها و حتی فرهنگ ها و ارزش ها را از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل می کند . امروزه با استفاده از رسانه هایی چون ماهواره ، یک خبر و حادثه می‌تواندبا‌‌ هزینه بسیار کم و با سرعت بسیار زیاد به مخاطبان بی شماری درسراسرجهان‌برسد.سیاستمداران و بازرگانان اولین کسانی بودند که از قدرت شگرف تلویزیون آگاه شدند. در آمریکا در سال 1952 آیزنهاور از تلویزیون برای پیشبرد اهداف انتخاباتی خود استفاده کرد.
تلویزیون حتی نقش مهمتری را در پیروزی کندی بر نیکسون در سال 1960 داشته است.
تلویزیون همچنین در زمینه تبلیغات بازرگانی، فروش شرکت ها را افزایش داده و گویی خریداران را سحر میکند. پیشرفت تکنولوژی و به صحنه آمدن ماهواره سبب شد که خبرگزاری ها بتوانند پیام های خود را براحتی به ماوراء اقیانوس ها نیز ارسال کنند و رهبران جهانی آن را بعنوان وسیله ای برای کسب حمایت های بین‌المللی و یا تبلیغات علیه دشمنان خود بکار گیرند.
تا سالهای 1989 نیمی از کشور های جهان دارای تلویزیون حکومتی بودند .اما به تدریج با توسعه تکنولوژی رسانه های تصویری، کنترل آنها مشکل تر شد . تنها سی ان ان گزارشات بیش از 80 کشور جهان را جمع آوری کرده و در تمام جهان منتشر می کند ، برد جهانی و 24 ساعته آن سبب شده که هر خبر کوچکی در کمتر از یک ثانیه به تمام نقاط جهان برسد.
اطلاعات به عنوان یک منبع مهم ثروت و قدرت، نقش مهمی در تبادلات و معادلات سیاسی و اقتصادی جهان ایفا می کند . گسترش روابط اقتصادی ، جهانگردی ، توسعه جمعیت ، پیشرفت سریع تکنولوژی مخابراتی و انفورماتیک ،تبادل اطلاعات را ضرورت و سرعت روزافزونی بخشیده است. امروزه دستیابی به قدرت امواج و ماهواره ها ،کشورها و سازمانهای بزرگ جهانی را صاحب نیرویی مقاومت ناپذیر نموده که جهان را تحت سیطره خود گرفته‌اند. دولت ها و قدرت های بزرگ ، اهداف استعماری خود را از طریق این ابزار موثر و پر قدرت دنبال می کند تا جایی که جهان به عرصه تاخت و تاز رادیویی وتلویزیونی آنها علیه ملت ها و کشور های دنیا تبدیل شده است .
رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای در این زمینه می فرمایند:
« اعتقاد بر این است که امروز همه جای دنیا با گسترش دایره ارتباطات از طریق رادیو و تلویزیون ، این وسیله در خدمت هدف ها و اغراض معتبر برای هر گروه و دسته ای است که آن را اداره می کند،
بی‌گمان تمام آنچه که از این رسانه صادر می شود در خدمت آن هدف استعماری قرار خواهد داشت.»
از سوی دیگر کشور های جهان از جمله ابزارهای اقتدار واعمال حاکمیت خودرا رسانه های ارتباطی و بویژه رادیو و تلویزیون می دانندکه در توسعه و استفاده بهینه از آن می کوشند.
مهمترین کارکرد رادیو و تلویزیون های جهان ، امروزه امر اطلاع رسانی و بویژه خبر است. بررسی ها نشان داده که بخش های خبری بیشترین توجه مخاطبان را به خود جلب کرده است.
منبع:تحلیلگران تکنولوژی




محمد حسین فاضل ::: پنج شنبه 86/10/20::: ساعت 3:24 عصر

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟                      باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

 

رسیدن ایام حزن و اندوه و شهادت خامس آل عبا امام حسین بن علی علیه السلام بر تمامی شیعیان جهان تسلیت باد.

 

قال رسول الله (ص): «حسینٌ منّی و انا من حسین»

گری? موجودات بر او"امام حسین بن علی(ع)"، نه مبالغه است و نه خیال و پندار، نه کنایه است و نه سمبلیک و به زبان حال؛ بلکه هر موجودی به تناسب هستی خودش، به راستی بر او می گرید؛ همانگونه که به راستی خدا را ستایش می کند. و این گریه هم نه تنها بر شهادت آن حضرت و بر فداکاری او و ستم و بیدادی است که بر آن پیشوای بزرگ حق و عدالت رفت، بلکه بنا به روایات متعدد هم? موجودات به خاطر نوعی شناخت و در پرتو نوعی شعور و دریافت مقام او، که برای ما ناشناخته است، پیش از شهادت او نیز بر آن حضرت گریه کردند. همانگونه که در زیارت ماه شعبان که از امام عصر(عج) رسیده است این نکته به صراحت آمده است که:

«... بکته السماء و من فیها و الارض و من علیها ... .»(بحار الانوار، ج 101، ص 652)

کران تا کران آسمانها و آنچه در آنها ست و جای جای زمین و آنچه بر روی آن است همه و همه بر او گریستند.

السیف یفری نحره باکیاً         و الرمح ینعی قائماً و ینثنی

فالنّبل یصیبه  و  یبکی         و الرمح  شائل  للرأس  یبکی

«شمشیر گلوی آن حضرت را می برید و گریان بود و نیزه بر پا ایستاده و سرفرود آورده شیون می کرد و تیر بر پیکرش می نشست و می گریست و نیزه، سر مقدس او را برافراشته و ناله می کرد.»(ویژگیهای امام حسین(ع)، ص 67)




محمد حسین فاضل ::: پنج شنبه 86/10/20::: ساعت 1:57 عصر

<      1   2   3   4      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 8


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :17982
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<