سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را در هر نعمتى حقى است ، هر که آن حق از عهده برون کند خدا نعمت را بر او افزون کند و آن که در آن کوتاهى‏روا دارد خود را در خطر از دست شدن نعمت گزارد . [نهج البلاغه]

آشا

چالشهای گفت وگو در جهانی تکنیک‌زده

گابریل مارسل از جمله فیلسوفان اگزیستانس است که بسیار برای گفتگو با دیگری ارج و ارزش قایل است. با این همه وی به عنوان متفکری که نقدهایی را به جهان جدید وارد می‌کند معتقد است جهان تکنیک‌زده کنونی راه را بر یک گفتگوی اصیل می‌بندد. در این مقال این موضوع پی گرفته می‌شود.
به گزارش خبرنگار مهر، گابریل مارسل (1973-1889) ، یک فیلسوف ، منتقد نمایش، نمایشنامه نویس و موسیقیدان بود.
وی در سال 1929 به مذهب کاتولیک گرایید.
وی علاوه بر انتشار آثار بزرگ فلسفی اش ، نویسنده حدود 30 اثر دراماتیک بود. مارسل در سالهای 1950 – 1949 سخنرانی گیفورد را در "آبردین" ارائه کرد ، که در دو شماره با عنوان "راز بودن" منتشر شد، و در سال 1962 – 1961 سخنرانی ویلیام جیمز را در هاروارد ارائه کرد ، که با عنوان  زمینه" اگزیستانسیال شأن انسانی" جمع آوری و انتشار یافت.
مارسل در سال 1889 متولد شد. مادرش زمانی که وی 4 ساله بود درگذشت و مارسل توسط پدر و عمه اش  بزرگ شد. وی در مدرسه شاگرد برتر بود اما قبل از ورودش به عرصه فلسفه از درس خواندن هیچ لذتی نبرد. وی با بسیاری از فلاسفه برجسته زمان خویش مانند پل ریکور، امانوئل لوین، ژان وال و ژان پل سارتر ارتباط برقرار کرد.
این ارتباط و آشنایی فرصتی برای وی بود تا با متفکران بزرگ دارای دیدگاههای مختلف درباره موضوعات گوناگون فلسفی به بحث بنشیند. وی از سال  1910 به ترتیب در سن ، پاریس و مونت پیلر به تدریس فلسفه پرداخت . با وجود این کار اصلی حرفه ای وی منتقد نمایش و ویرایشگری بود.
میراث فلسفی مارسل علاوه بر تبیین بیشتر فلسفی ارتودوکس در مقالات، شامل سخنرانیها و آثار دراماتیک است . در بین این موارد  به نظر می رسد که مارسل علاقه بیشتری به آثار دراماتیکش داشت. پیچیدگی بیان متفاوت نظریاتش گویای این واقعیت است که مارسل از روی عمد یک فیلسوف غیر سیستماتیک بود. با وجود این در حالی که بیان متفاوت اندیشه اش و فقدان عامل سیستمیک مشکلاتی را برای علاقه مندان به آثارش بوجود می آورد، موضوعات اصلی اندیشه وی در بسیاری از آثارش آمده است. آثار ارزشمند وی عبارتند از: راز بودن، وفاداری خلاق، بودن و داشتن ، عقل تراژیک و ماورا و مختصری درباب "راز هستی شناختی".
به همین خاطر وی به استفاده مداوم از مثال ها و الگوها به منظور ایجاد نظریاتب فلسفی که در جستجویش بود، می پرداخت. با توجه به اولویت قائل شدن برای فلسفه عینی و ملموس  که به زبان معمولی و رایج سخن می گوید، مارسل بسیاری از مقالات فلسفی اش را با مشاهده و نگاه به زندگی آغاز می کند. یکی از مشاهدات اصلی وی درباره زندگی و تجربه که از طریق آن وی قادر به بیرون آوردن بسیاری از تمایزات فلسفی است ، این است که ما در یک "جهان شکسته شده" زندگی می کنیم. جهانی که در آن "اقتضای هستی شناختی" توسط یک نسبی گرایی غیر عمد و ناآگاهانه یا توسط یک گرایش مربوط به اعتقاد به وحدت خدا که باعث تضعیف فرد می شود.
این ویژگی شکسته شده جهان لزوما به این معنا نیست که زمانی وجود داشته است که جهان سالم و دست نخورده بوده است. صحیح تر آن است که تاکید کنیم که جهانی که در آن زندگی می کنیم ضرورتا شکسته است، در ذات و ماهیت خود شکسته است، علاوه بر اینکه توسط رویدادهای تاریخی بیشتر شکسته شده است. اگر چه بسیاری از چیزها به شکستگی جهان کمک می کنند، معیار تجلی مدرن آن "جایگزینی نادرست ایده کارکرد است" .
مارسل مثال یک شخصی را عنوان می کند که دارای یک شغل بدون فکر، تکراری و یکنواخت است . یک نوع کارکرد یکسان که اغلب توسط ماشین های خودکار انجام می گیرد.  این شخص هر روز و بارها و بارها یک عمل خاصی را تکرار می کند. افرادی که با این شخص تعامل دارند به روشی کاملا مصنوعی برخورد می کنند. در اغلب موارد آنها با هم صحبت نمی کنند و حتی تماس چشمی هم ندارند. با وجود این اشاره مارسال دقیق تر و زیرکانه تر است.
واقعیت درونی این چنین شخصی چگونه می تواند باشد؟ این کار کسل کننده و یکنواخت در نهایت با وجود نارضایتی شخص از کارکرد آن مورد پذیرش واقع شده و تبدیل به یک نیاز می شود. حقیقتی که مایه تاسف است این است که این چنین شخصی ممکن است در ابتدا به صورت ناآگاهانه خودش را صرفا به عنوان آمیخته ای از کارکردهایی ببیند که اجرا می کند.
کارکردهایی از قبیل توزیع و پخش مواد در سرکار، کارکرد همسر و والدین  در خانه ، کارکرد شرکت در رای گیری به عنوان شهروند یک کشور و غیره می تواند از این نوع باشد. زندگی وی بر روی  مجموعه ای از جداول زمانی عمل می کند که مشخص می کند چه زمانی کارکردهای خاصی مانند مراجعه سالیانه به دکتر ، یا تعیین زمانی برای استراحت و تعطیلات سالیانه ، باید صورت گیرد.
در این شخص احساس شگفتی و ضرورت برای مافوق ممکن است کم کم به سوی خاموشی و مرگ پیش رود. در اکثر موارد شخصی که خودش را با کارکردهایش شناسایی می کند حتی به این درک نمی رسد که جهان شکسته شده است. یک نتیجه کارکردگرایی جهان شکسته شده مدرن ماهیت بالای فنی آن است . مارسل ویژگی های جهانی را بیان می کند که در آن هر چیز و هر کس بر حسب کارکرد نگریسته می شود و در آن همه مسائل با تکنیک در نظر گرفته می شود و در آن هر چیزی تحت تسلط تکنیکش است.
با وجود این ، روشن است که مسائلی وجود دارند که با تکنیک قابل نشان دادن نیستند، و این برای افرادی که بر تکنیک تکیه می‌کنند، ناراحت کننده است. در حالی که تکنولوژی بدون شک جایگاه مناسب و کاربرد ویژه خویش را دارد، زمانی که ما از ناکارایی نهایی تکنولوژی با توجه به مسائل مهم موجود آگاه می شویم نگاه به تکنولوژی به عنوان راه حل هرگونه مسئله منجر به ناامیدی می شود. این دقیقا این جایگزینی نادرست ایده کارکرد و وابستگی به تکنیک است که منجر به ناامیدی می شود که این در جهان شکسته شده بسیار مقدم است.
منبع : خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه




محمد حسین فاضل ::: پنج شنبه 86/11/4::: ساعت 3:10 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :17774
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<